فرض میکنم که شما به ناگاه متوجه میشوید که شخص ناشناسی متنی را به صورت Online (از طریق اینترنت) برای شما ارسال نموده است که نه تنها به شدت بحرانی است، بلکه پرهیاهو و نادرست است و شما تصمیم میگیرید که دادخواستی علیه وی با اتهام افترا به دادگاه ارائه نمایید. اما مشکل اینجاست که شما هیچگونه پیشتصوری از هویت وی و اینکه او چه کسی میتوانسته باشد، ندارید. حال چگونه میتوان به هویت واقعی نویسنده پی برد؟ آیا این اصولا امکانپذیر است؟ از آنجا که بیشتر وبسایتها به کاربران خود اجازه ارسال نظرات و اظهارات را به صورت ناشناس دادهاند، سوال فوق غالبا به وجود میآید. خوشبختانه هماکنون دادگاههای بسیاری با این موضوع سروکار داشته و بعضا برخی دستورالعملهای نسبتا ساده در این خصوص ارائه نمودهاند که میبایستی رعایت شوند، اما قبل از شروع این روند، بدوا لازم است که از قوانین مرتبط با سخن گفتن ناشناس اگاهی یابیم.
قسمت اول: سخنرانی ناشناس و متمم اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
این یک تصور رایج است که هنگامی فردی، متنی را به صورت آنلاین و بدون امضای نام خود برای شما پست میکند، آن متن قاعدتا نمیبایستی مناسب و خوب باشد. شاید آنها چیزی را مخفی میکنند، شاید آنها میدانند که اظهاراتشان نادرست است و در تلاش برای فرار از مسئولیت میباشند.
به هر حال، هر منظوری که مدنظر نویسنده مسئله، این بسیار مهم است که قبل از هر چیز به متمم اول قانون اساسی ایالات متحده، که از حق سخن گفتن به صورت ناشناس، حمایت میکند، توجه نماییم. حال این اظهارات چه به صورت متنی در وبسایت یا به هر شکلی باشند.
در یک مورد کلاسیک که مستلزم دخالت قانون منع پخش اعلامیه بدون امضا گردیده بود، دیوانعالی ایالات متحده توضیح داد که اظهارات بیان شده به شکل ناشناخته، فعالیتی محترم است که سزاوار حمایت اکید به موجب متمم اول قانون اساسی میباشد. به علاوه افشای نام نویسندگان در ارسال مطالبی که هیچ علائمی از افترا و دروغ در آنها نمیباشد، متمم اول قانون اساسی را خدشهدار مینماید و دیوان عالی به صورت صریح و بدون ابهام از حقناشناس ماندن تحت متمم اول قانون اساسی حمایت کرده است.
جزوات، بروشورها و حتی کتابهای ناشناس، نقش مهمی در پیشرفت نوع بشر داشتهاند. گروهها و فرقههای تحت ستم و ازار، در طول تاریخ و از زمانی به زمان دیگر، به صورت ناشناس قادر به انتقاد از قانونها و شیوههای سرکوبگرانه بودهاند.
بر اساس قانون اساسی ما، جزوهنویسی به صورت ناشناس، عملی زیانآور و کلاهبردارانه نبوده بلکه سنتی محترم و لایق حمایت و طرفداری است.
اقدام به ناشناخته نگاشتن به مانند سپری جهت دفاع در مقابل اکثریت مستبد است و بنابراین به عنوان هدف منشور حقوق بشر و به ویژه متمم اول در محافظت از افراد و افکار آنان در قبال اعمال تلافیجویانه و مقابله به مثل از سوی جامعه بیگذشت میباشد. به طور کلی جامعه ما ارزش بالایی برای آزادی بیان قائل است تا لحاظ نمودن خطرات ناشی از سوءاستفاده از آن، بنابراین دیوانعالی ایالات متحده اعلام میدارد که اظهارات ناشناس، سنتی محترم در تاریخ آمریکاست ولی همچنین تاکید دارد که متمم اول قانون اساسی سخنرانی توهینآمیز را حمایت نمیکند.
اما چرا این نکات مهم هستند؟ این نکات بسیار مهم هستند، زیرا اگر شما اقدام به شروع فعالیتی در جهت کشف نام نویسنده ناشناسی نمایید، باید بدانید که دادگاهها تمایل زیادی به موشکافی و تدقیق در نکات مبهم متمم اول، در مورد ناشناسنویسی و کشف هویت نویسنده ناشناس ندارند، و دلیل خوبی که برای این موضوع وجود دارد و این است که به محض افشای هویت نویسنده، دیگر امکان برگشت نیست. اما در ایجاد و رعایت تعادل منافع، دادگاهها به این نتیجه رسیدهاند که جستوجوی شاکی در به دست آوردن هویت نویسنده ناشناس نمیتواند به حقوق نویسنده به موجب متمم اول در صورتی که صرفا با ادعای توهینآمین بودن مطالب باشد، لطمه وارد آورد. قانون مقرر میدارد که شاکی باید اثبات کند که او شواهد قابل دوام و معتبری دارد که با مدارک و اسناد قابل قبول همراه است و در این خصوص هیچ گزینه معقول دیگری که قادر باشد، سپر حمایتی متمم اول را از میان بردارد، وجود ندارد.
بنابراین قانون مستلزم چه مواردی است که شاکی باید انجام دهد؟
موشکافی در فحوای متمم اول – فرآیند سه مرحلهای
در ایالت آریزونا، پروسهای سه مرحلهای در به دست آوردن هویت یک نویسنده ناشناس در پروندهای با عنوان Mobilisa توضیح داده شده است.
در این پرونده شاکی به دوست خود از طریق یک آدرس ایمیل امن، ایمیل خصوصیای را ارسال میکند، اما به این ایمیل توسط یک بخش ناشناخته نفوذ شده و سپس از طریق یک ایمیل سرویس ناشناخته به اعضای مختلف (لیست گروه شاکی) و به منظور ترسانیدن وی فرستاده میشود. شاکی متعاقبا دادخواستی علیه خواندههای مختلف با نام John Doe که در ایمیل ناشناس آورده شده بود، به دادگاه تسلیم مینماید و تقاضای آگاهی از هویت واقعی شخصی که از ارسال ایمیل او به مقصد واقعی جلوگیری کرده است را مینماید. دادگاه احضاریهای برای شرکت خدمات ایمیل مربوطه فرستاده و درخواست اعلام هویت ارسالکننده ایمیل را مینماید. شرکت خدمات ایمیل این خواسته را رد کرده و اعلام میکند که بر اساس متمم اول قانون اساسی حقوق نویسنده در ناشناس ماندن میبایست رعایت شود. دادگاه آریزونا حکم میدهد که شاکی شواهد مکفی جهت غلبه بر متمم اول را دارد، اما شرکت خدمات ایمیل تقاضای تجدیدنظر مینماید و دادگاه تجدیدنظر خلاف رویه دادگاه بدوی عمل نموده و نظر میدهد که از شواهد موجود اینگونه برمیآید که دادگاه اولیه به اندازه کافی از حقوق نویسنده حمایت نکرده است.
در این بحث دادگاه تجدیدنظر اعلام کرد که اگر شاکی قصد به دست آوردن نام نویسنده ناشناس را دارد، باید مطابق با روند اجباری سه مرحلهای که به شرح ذیل است، اقدام نماید:
1- آگاه کردن نویسنده
2- معرفی مدارک و دلایل کافی برای رد قضاوت انجام شده
3- آزمون متعادل
مرحله اول ساده است اما مسئله مهمی که از سوی دادگاه نادیده گرفته شده است آن است که از شاکی میخواهد به نویسندهای که او در جستوجوی هویت اوست قبلا اخطار دهد.
این مسئله کمی عجیب و غریب به نظر میرسد که اگر شاکی واقعا از شخصیت نویسنده مزبور بیاطلاع است چگونه میتواند این کار را انجام دهد؟
دادگاه این امر را پیشبینی و آنچه را که در این خصوص مورد نیاز است اینگونه توضیح داد که: شاکی یا بخش تقاضاکننده میبایست تلاشهای معقولی را در آگاهانیدن بخش ناشناس جهت اعلام هویت خود از طریق ارسال اخطاریهای از طریق همان رسانه مورد استفاده توسط بخش ناشناس به عمل آورد. به عنوان مثال اگر پیام از طریق ایمیل ارسال شده، بخش تقاضاکننده (شاکی) بایستی از طریق پست الکترونیک یا ایمیل جداگانهای به آدرس فرستنده ناشناس، این کار را انجام دهد.
بنابراین شاکی که در نظر دارد احضاریهای برای کشف هویت نویسنده ناشناس ارسال نماید، میبایست از طریق هر رسانهای که پیام اصلی فرستاده شده است، ابتدا اخطاریه را به آن نشانی پست کند. دادگاه یک دستورالعمل خاص زمانی را برای این منظور بیان ننمود ولی تحت یک قانون مناسب کلی اعلام نمود که بهتر است اخطاریه اولیه حداقل چند هفته قبل از اجرای حکم احضار به عمل آید. این روش این اطمینان را به وجود میآورد که نویسنده، زمان کافی برای دریافت اخطاریه و مشاوره با وکیل خواهد داشت.
لازم به ذکر است که بسیاری از شاکیان، مرحله اول را از قلم میاندازند و این نادرست است. چرا که دادگاه به روشنی اعلام کرده است که ارسال اخطاریه قبلی الزامیست، زیرا صرفنظر از اینکه تا چه میزان ادعای خواهان، مشروع است، عدم آگاهانیدن نویسنده، به احتمال زیاد موجب تاخیر بیشتر یا بیاثر بودن هرگونه تلاشهای بعدی در به اجرا آوردن حکم احضار میشود.
گام دوم بسیار مهم و فشرده است. در این مرحله شاکی میبایست پیشنهاد خود را در خصوص اظهارات انجام شده توسط نویسنده ناشناس ارائه نماید. یعنی با توجه به تمام عناصر به کار گرفته شده در بیانات و متنی که توسط نویسنده ناشناس انجام گرفته، ادله خود را در قبال آن قضاوت ارائه نماید.
یعنی دادگاه در این مرحله از شاکی میخواهد که ثابت کند ادعای او مشروع و مستند به دلایل قابل دوام قانونی و شواهد قابل قبول و قابل ارائه در دادگاه میباشد.
زیرا شاکی خود بار اثبات اینکه مطالب ارائه شده توهینآمیز و نادرست میباشند را به عهده دارد. در بیشتر موارد این کار با فراهم آوردن استشهادیه و قسم برآورده خواهد شد. البته باید مراقبت کامل به عمل آید که استشهادیه عاری از هرگونه اغراق و گزافهگویی باشد، چرا که ممکن است شاکی را به عواقب قابل توجهی از تحریمهای سخت قانونی و احتمالا دعوای متقابل نویسنده در استفاده نادرست شاکی از روندهای دعاوی مدنی برانگیزاند.
آخرین مرحله از پرونده Mobilisa مستلزم برگزاری یک آزمون تعادل توسط دادگاه میباشد. هدف از این آزمون، مقایسه فواید افشاگری در مورد نویسنده ناشناس نسبت به حق وی در ناشناخته ماندن به موجب متمم اول قانون اساسی میباشد.
در این مرحله معمولا مسئله ناامیدکننده این است که آیا شاکی قادر است از طریق دیگری که کمتر مداخلهجویانه است به هویت نویسنده ناشناس پی برد یا خیر.
به عنوان مثال اگر نویسنده ناشناس اقدام به ارسال مطالب و اطلاعاتی کرده است که ممکن است گروه کوچکی از مردم از آن مطلع باشند، در این خصوص شاکی میبایست استشهادیهای از هر شخصی در گروه که بیانگر تکذیب مطالب مندرج در پیام باشد فراهم آورد و در آن صورت است که ارسال احضاریه به ارائهدهنده خدمات اینترنتی یا وبسایت میزبان به معنای تنها راه باقی مانده در افشای هویت نویسنده است.
هرچند که آزمون تعادل غیرضروری به نظر میرسد، بایستی ملاحظات لازم در مورد گزینههای دیگر در نظر گرفته شده و توضیح داده شود که چرا آنها بیهوده میباشند و به بیان دیگر تلاشهای ناموفقی خواهند بود. ارائه بحث و گفتوگوی اندیشمندانه در دادگاه در خصوص اینکه چرا هیچ جایگزین دیگری در دسترس نیست میتواند به طور قابل توجهی احتمال این که دادگاه استانداردهای Mobilisa را به رسمیت بشناسد، موثر خواهد بود.
پی نوشت :
مترجم: شعله شکوریفرد
Jurist